سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مال خود را در راه حقوق [دوستان] ببخش و ازآن، به دوستت برسان که بخشش به آزاده، سزاوارتر است . [امام علی علیه السلام]
روزی تو خواهی آمد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آیا قادر به برنامه ریزی هستید در حالیکه کاری در شهرداری دارید؟

برادرم با یکی از کاروانهای راهیان نور برای بازدید از مناطق جنگی عازم جنوب شده بودند پس از بازگشت از قول یکی از فرماندهان می گفت :وقتی عازم جنگ بودم مادرم گریه می کرد و بسیار نگرانم بود.برایش گفتم مادرم !من که به شهرداری نمی روم !!!من دارم می روم جنگ  پس چرا این همه نگرانی؟!!
در سال جاری که قصد گرفتن وام مسکن از بانک را داشتم نیاز به یک برک کپی از پایان کار و پروانه ساخت آپارتمان خریداری شده بود که بنده نداشتم .
کارمند بانک برایم گفت که اگر شما شخصا به شهرداری مراجعه نمایید شایدبه این زودی نتیجه ای نگیرید لذا من نامه ای به شهرداری منطقه 4 تبریز می نویسم تا شما در عرض کمتر از یک ساعت بتوانید این دو برگ کپی را برایمان بیاورید .

سریع نامه را گرفته و به شهرداری رفتم .اطلاعات مرا به طبقه 2 راهنمایی کرد.آنجا فیشی برایم دادند که می بایست مبلغ چهار هزارتومان به عنوان حق کارشناسی پرداخت می کردم بعد از پرداخت مبلغ فیش با آنهمه شلوغی بانک و...فیش را گرفته و گفتند شما بفرمایید کارشناسمان می آید تا ساختمان را ببیند گفتم آقا: ببخشید من ساختمان سازی نمی کنم بلکه از ساختمان آماده که خریداری کرده ام یک برگ کپی پایانکار و پروانه ساخت می خواهم  تازه فهمیدم که آقا اصلا نامه را درست نخوانده یا متوجه نشده است!!!

گفت در این صورت کار شما به ما مربوط نمی شود بلکه مربوط به بایگانی است که در طبقه زیرزمین است!!!
در طبقه زیر زمین مرا به آقای د.ارجاع دادند سند را ازم گرفت ولی گفت شما باید شماره ملک را بیاورید .
گفتم مگر این شماره در سند موجود نیست .
گفت:نه  شماره سند یک عدد سه رقمی است که شما باید آنرا حتما برایم بیاورید تا من بتوانم پرونده شما را پیدا کنم.
از هر که سوال کردم گفتند شماره ملک همانی است که در سند قید شده و شاید منظور ایشان از عدد سه رقمی سه عدد هزار تومانی سبز باشد .
به اداره ثبت مراجعه کردم همان را گفتند به شعبه بانکی که صاحبخانه از آنجا وام برداشته بود مراجعه کردم و کپی های مورد نظر را دیدم همان شماره قید شده در سند  را دیدم و شعبه بانک از ارائه کپی طفره رفته و قبول نکردند و گفتند که ما مجاز به دادن کپی از مدارک ارائه شده به بانک نیستیم .
دو روز گذشته بود و من هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته بودم . دوباره سراغ آقای د. رفتم این بار صاحب ملک را نیز با خود بردم و گفتم که شما این دو برگ کپی را برایم تهیه کنید .ایشان می گفتند که من آشنا دارم و .... ولی نتوانستند نتیجه ای بگیرند .
آقای د. خطاب به صاحب ملک گفتند : بنده نمی توانم با سفارش همکارم همه روزه  به دنبال کارهای این و آن باشم بنده حاضرم این کار را به خاطر شخصیت این آقا(اشاره به من کرد) انجام دهم ولی به سفارش آشنای شما کاری ندارم.
و خطاب به من:نمی دانم  ..شاید پست سر من خیلی چیزها گفته باشند ولی گفته باشم که من اهل رشوه و ... نیستم .
بنده نیز گفتم :من نیز چنین فکری نمی کنم چون کاملا بعید به نظر می رسد اصلا حیف شماست که مال حرام بخورید و....
خلاصه گفتند که در پایان وقت اداری سری به من بزن تا ببینم چه کار می توانم بکنم اگر امروز پنجشنبه هم نشد صبح شنبه حتما کارت را راه  میندازم.
ولی جالب این جاست بنده که دائم از بیرون حرکات ایشان را در نظر داشتم از موقعی که نامه مرا برداشت تا پیدا کردن پرونده فقط سه دقیقه طول کشید(از ساعت 12:29 تا 12:31)!!!!حالا کپی را گرفته به دبیرخانه رفتم ساعت یک ربع مانده به ساعت 13 بود. کارمند دبیرخانه گفت:ان شاا... ساعت نه صبح شنبه بیا و نامه را بگیر !!
با التماس گفتم می دانید که من دو روز تمام علاف این دو برگ کپی بوده ام لذا راضی به این نشوید که یک روز دیگر دوباره معطل شوم .
گفت: تقصیر من نیست کسی نیست که نامه را امضا کند .
لذا بیرون آمده و سریع به امور اداری رفتم رئیس نبود ولی جانشینش آنجا بود .گفت اگر نامه را بیاورید سریع برایتان امضا می کنم و خودش به دبیرخانه آمد و گفت کی گفته کسی نیست که نامه را امضا کند کار ایشان را راه بیندازید.
کارمند ناراحت شد و گفت : کی به شما گفت که فورا به امور اداری بروید؟
عرض کردم می خواستم ببینم اگر کسی هست نامه ام را امضا کند. گفت:بیرون منتظر باش! نامه را به منشی داد و خودش جلوی در آنقدر ایستاد تا جانشین امور اداری از اتاقش به بیرون رفت. ایشان فکر کردند که به خانه شان رفتند و دیگر کسی نیست که نامه مرا امضا کند لذا به من گفت نامه ات آماده است بیا و ببر امضا.
با نومیدی نامه را گرفتم و اطراف را می گشتم تا شاید آن آقا را قبل از سوار شدن به ماشینش بیابم که خوشبختانه دیدم که ایشان دوباره به اتا قشان بازگشتند نامه را امضا کردند و من پس از دو روز کاری کامل جواب نامه بانک را گرفته بودم در حالیکه موقع آمدن به شهرداری به برادرم گفته بودم که ظاهرا حداکثر کمتر از یک ساعت در شهرداری کار دارم!!!!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 86/4/25 :: ساعت 5:55 عصر )
»» عاشق دوست زِ رنگش پیداست


ضمن عرض تسلیت بمناسبت سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)
گزیده ای از اشعار عرفانی امام از روزنامه ایران 13 خرداد 86
عاشق دوست ز رنگش پیداست
بى دلى از دل تنگش پیداست
نتوان نرم نمودش به سخن
این سخن از دل سنگش پیداست
یار امشب پى عاشق کشى است
من نگویم، زخدنگش پیداست.
             ***************
عیب از ماست اگر دوست زما مستور است
دیده بگشاى که بینى همه عالم «طور» است
            ***************
باد صبا گذر کنى ار درسراى دوست
برگو که دوست سر ننهد جز به پاى دوست
مجنون اسیر عشق شد اما چو من نشد
اى کاش کس چو من نشود مبتلاى دوست
        *****************
آن که دل خواهد، درون کعبه و بتخانه نیست
آنچه جان جوید به دست صوفى بیگانه نیست
گفته هاى فیلسوف و صوفى و درویش و شیخ
درخور وصف جمال دلبر فرزانه نیست
      ******************
گر به سوى کوچه دلدار راهى بازگردد
گر که بخت خفته ام با من دمى همساز گردد
گر نسیم صبحگاهى ره به کوى دوست یابد
گر دل افسرده با آن سرو قد همراز گردد
در هوایش سرسپارم، در قدومش جان بریزم
گر برویم در گشاید گر به نازى باز گردد
       *****************
با دل تنگ به سوى تو سفر باید کرد
از سر خویش به بتخانه نظر باید کرد
پیر ما گفت ز میخانه شفا باید جست
از شفاجستن هر خانه حذر باید کرد
گر دل از نشئه ى مى دعوى سردارى داشت
به خود آیید که احساس خطر باید کرد
         ****************
ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 86/3/14 :: ساعت 3:52 صبح )
»» زود قضاوت نکنید

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود چون هنوز چند ساعت به پروازش مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی را خریداری کند او یک بسته بیسکویت نیز خرید.

او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد . در کنار او یک بسته بیسکویت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می خواند.

وقتی که او نخستین بیسکویت را به دهان گذاشت متوجه شد که مرد هم یک بیسکویت برداشت و خورد او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

پیش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده باشد.ولی این ماجرا تکرار شد هر بار که او یک بیسکویت بر می داشت آن مرد هم همین کار را می کرد این کار او را عصبانی کرده بود ولی نمی خواست واکنش نشان بدهد.

وقتی که تنها یک بیسکویت باقی مانده بود پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این مرد بی ادب چه کار خواهد کرد؟مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد این دیگه خیلی پررویی می خواست !او حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست آن زن کتابش را بست وسایلش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شده و به سمت دروازه اعلام شده رفت .

وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکویتش آنجاست باز نشده و دست نخورده است!!

خیلی شرمنده شد!!از خودش بدش آمد...یادش رفته بود که بیسکویتی را که خریده بود داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بیسکویتهایش را با او تقسیم کرده بود بدون آنکه عصبانی و برآشفته شده باشد.

در صورتی که خودش فکر می کرد آن مرد دارد از بیسکویتهایش می خورد خیلی عصبانی شده بود و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح و معذرت خواهی نبود.

چهار چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند:

سنگ ....... پس از انداختن !

حرف .... پس از گفتن!

موقعیت .....پس از پایان یافتن!

و زمان .... پس از گذشتن!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( شنبه 86/3/5 :: ساعت 12:0 صبح )
»» سیستم ABSسیاسی

در آینده می خواهید چه کاره شوید؟

کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بودیم موضوع انشا این بود که در آینده می خواهید چه کاره شوید؟

هر کسی چیزی نوشته بود یکی می خواست دکتر شود دیگری مهندس و یکی معلم و یکی ......

مبصر کلاس اصلا" انشا ننوشته بود ومعمولا چند دقیقه قبل از شروع کلاس از انشای هر کدام از بچه ها چند سطر برای خود برمی داشت . این بار نیز همین کار را کرد.

واز شانس بدش این بار معلم انشا ایشان را پای تخته سیاه خواند :

اولا" ما باید بدانیم که موضوع انشا چیست و از ما چه خواسته است و...

من می خواهم دکتر بشوم  چون .... من می خواهم معلم شوم چون ... من می خواهم خلبان شوم و.... من می خواهم  ... من می خواهم ....

بالاخره معلم صبرش به سر آمد داد زد :پسر! بالاخره تو می خواهی چه کاره شوی ؟تو که هر چه شغل بود اسم بردی؟....

صبح روز اول خرداد اخبار را که گوش می کردم می گفت: سیستم ای بی اس سیاسی در سیاست ایران.

یکی می گفت : قرار است از اوا خرداد ماه بنزین با قیمت ... عرضه شود  یکی می گفت : سهمیه بندی می شود و قیمت های متفاوت و یکی .......

و همان روز در آخرین ساعات شب  چیزی اعلام شد که خلاف این گفته ها بود.

البته مشابه این اتفاقات بارها اتفاق افتاده :در ماجرای اعلام مفسدین اقتصادی  افزایش حقوق و باز پرداخت معوقه های معلمین  کاهش شهریه دانشگاه آزاد

به این فکر افتادم که نکند نمایندگان و وزرا و مدیران ما نیز انشایشان را خودشان نمی نویسند  بلکه هر کسی که زودتر در جلسه حاضر شود از نوشته های ایشان رونویسی می کنند.!!!!

یک ضرب المثل ترکی هست با این مضمون:حرف را صدبار در دهان خود بپز بعد آن را بر زبان بیاور.

مولا علی (ع)می فرمایند:سخن در بند تو است تا بر زبانش نرانی و چون گفتی اش تو در بند آنی. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 86/3/2 :: ساعت 4:10 عصر )
»» لیوان را زمین بگذار

لیوان را زمین بگذار

استادی درشروع کلاس درس ، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند.بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟  شاگردان جواب دادند  50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم
استاد گفت :  من هم بدون وزن کردن ، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست . اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

 

شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتد .

استاد پرسید :

 خوب ، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی می افتد ؟

یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد میگیرد

 حق با توست . حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه ؟
شاگرد دیگری جسارتا“ گفت : دست تان بی حس می شود .
عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند . و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید
و همه شاگردان خندیدند

استاد گفت : خیلی خوب است . ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است ؟

شاگردان جواب دادند : نه

پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود ؟

درعوض من چه باید بکنم ؟

شاگردان گیج شدند . یکی از آنها گفت : لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت : دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است .

اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید .

اشکالی ندارد . اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید ، به درد  خواهند آمد .

اگر بیشتر از آن نگه شان دارید ، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

 

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است . اما مهم تر آن است  که درپایان هر روز و پیش از خواب ، آنها را زمین بگذارید.
که درپایان هر روز و پیش از خواب ، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند ،
هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید ، برآیید!

n      دوست من ، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری .

n      زندگی همین است!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 86/2/31 :: ساعت 4:10 عصر )
»» مراحل موفقیت

مراحل موفقیت
 
 
 انسان‌های برتر راه ثابتی را برای موفقیت در پیش می‌گیرند و با پا نهادن در این راه به موفقیت نهایی می‌رسند. زیرا افراد برای رسیدن به موفقیت باید مراحلی را طی کنند و علت اینکه برخی به هدف‌های خود و در نتیجه به موفقیت نمی‌رسند و یا زندگانی دلخواه خود را ندارند این است که این مراحل را یا اصلاً انجام نداده‌اند و یا به درستی به کار نگرفته‌اند. با اجرای این چهار دستور، نیروی موفقیت را در خود تقویت کنید:

1- اولین قدم آن است که نتیجه ی دلخواه را بدانید، یعنی هدف را مشخص کنید.

توجه داشته باشید که مشکل‌ترین مرحله در رسیدن به موفقیت، انتخاب و مشخص کردن هدف است. هدف و مقصود در زندگی مانند موتوری است که به ما نیرو می‌بخشد. باید اهداف را در کار و زندگی معین کرد و برای رسیدن به آنها طرح و نقشه‌ای ریخت و سپس آن را اجرا کرد. باید بر پایه هدف‌های خود برنامه ی سالیانه و ماهیانه بریزید و همه ی نیروی خود را روی آن متمرکز کنید. باید توجه داشته باشید بین اعمالی که برای دستیابی به هدف انجام می‌شود و کارهایی که برای دلخوشی و تسکین هیجان‌های درونی انجام می‌گیرد، تفاوت بسیار وجود دارد. باید اوقات و نیروی خود را به کارهایی اختصاص دهید که جزیی از هدف‌هایتان باشد در غیر این‌صورت حتی اگر آن کارها مفید هم باشند، شما را به مقصد نمی‌رسانند. هر طور شده طرحی برای خود بریزید و هر عملی را که برای تکمیل آن لازم می‌باشد انجام دهید.بعضی از کسانی که در اطراف ما هستند هدف دارند ولی هدف‌های آنها بی‌ارزشند. باید سعی کنید اهداف ارزشمندی برای خود انتخاب نمایید. هدف مشترک انسان‌های موفق، خودسازی و رشد شخصیت، خلاقیت، خدمت به بشریت و نوع دوستی و از این قبیل می‌باشد. چنین هدف‌هایی است که آنها را از دیگران ممتاز می‌سازد.
سعی کنید هدف‌هایی را که برای خود انتخاب می‌کنید روشن باشند. رسیدن به هدف را باور کنید و قابل دسترسی بدانید. یکی از ویژگی‌های  افراد موفق آن است که وقتی با آنان ملاقات می‌کنید آنها را مانند موشکی می‌بینید که به روی هدفی شتابان در حرکتند. در هر لحظه مسافتی را طی می‌کنند و همه ی نیروی خود را به کار گرفته‌اند تا به هدف اصابت کنند.

2- قدم دوم ،عمل کردن است.

در غیر این‌صورت خواسته‌های شما به صورت آرزو باقی خواهند ماند. برای انجام هدف و به اجرا در آوردن آن باید شرایط لازم فراهم باشد و گرنه یا انجام نمی‌شوند، یا به تأخیر می‌افتند. همیشه به خاطر داشته باشید که اگر در زندگی طالب چیزهای ارزشمند و رسیدن به موفقیت هستید ناچار باید رنج‌های کوتاه مدتی را تحمل کنید تا به خوبی‌های دراز مدت دست یابید. البته رنج و لذت دارای سطوح و درجات بسیار است. بسیاری از افراد می‌خواهند در زندگی خود به موفقیت برسند ولی قادر به انجام آن نیستند و سرخورده می‌شوند. زیرا این افراد سعی نکرده‌اند در رفتارهای خود تغییری ایجاد کنند و به رفع مشکل بپردازند. یک انسان موفق باید ابزار و امکانات اولیه را مدنظر داشته باشد و بداند که شنیدن، دیدن، درک کردن و تجزیه و تحلیل کردن یک طرف قضیه است آنچه که از همه ی اینها مهم‌تر است تصمیم‌گیری و اجرا کردن است.

3- قدم سوم یافتن راهی برای کنترل است.

باید بازتاب‌ها و نتایج اقدامات خود را مورد بازنگری و بررسی قرار دهیم تا بفهمیم، کارها و اقداماتی که انجام می‌دهیم، ما را به موفقیت و رسیدن به اهدافمان نزدیک می‌کند و یا از آن دور می‌سازد. باید بدانید دستاورد عملکرد شما چیست. خواه عملکرد شما گفتگو با  کسی باشد و یا عادات روزمره زندگی، اگر آن دستاورد، دلخواه شما نیست، دقت کنید که عمل شما چه نتایجی به بار آورده تا بعنوان تجربه انسانی از آن چیزی یاد بگیرید.

4- قدم چهارم ایجاد نرمش برای تغییر رفتار به گونه‌ای که به نتیجه دلخواه برسیم.

باید رفتارهای خود را با توجه به تغییرات جدید تغییر دهیم تا با هدفمان سازگاری پیدا کند. برای اینکه تغییر پایداری در زندگی خود به وجود آورید، باید راه تازه‌ای بیابید و نتایج آن را خوب بررسی کنید.
باید بدانید که اولین قدم برای ایجاد هر گونه تغییر رفتار، آگاهی از نیروی عظیم رنج و لذت و تأثیر این عواطف بر اعمال و کردار ماست. این آگاهی بدان معنی است که بدانیم اندیشه‌ها، جملات، تصورات و صداها همیشه با احساسی از رنج و یا لذت همراه است و تلفیق آنها عملی است که بطور مداوم در ذهن ما انجام می‌شود.ما باید برای رسیدن به هدف مورد نظر خود رفتارهای خود را تغییر دهیم، زیرا با رفتارهای  گذشته‌‌مان نمی‌توانیم به هدف تازه‌ای برسیم. نیازمند تغییرات جدید هستیم تا تناسبی بین رفتارها و اهدافمان ایجاد شود و در نتیجه به موفقیت برسیم.در مقاله ی بعد «به چگونگی به خدمت گرفتن محیط اطراف» برای رسیدن به« موفقیت» می پردازیم
 
 
http://daryaie- abi.blogfa. com/


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( سه شنبه 86/2/18 :: ساعت 3:46 صبح )
»» اوج گرفتن یا نگرفتن

هر چه بیشتر اوج بگیری در نظر مردمی که پرواز را نمی فهمند کوچکتر به نظر می رسی!
البته اوج گرفتن با اینکه فکر کنی اوج می گیری خیلی فرق دارد.
خیلی ها وقتی برایش ایراد و انتقادی گرفته می شود با توجیه اینکه مردم نسبت به من حسودیشان می شود و یا نمی توانند درکم کنند بی تفاوت از کنار اشکالات خودشان
می گذرند. 
فردی که برای بار اول سوار هواپیما شده بود چون شنیده بود که از داخل هواپیما موقعی که اوج می گیری مردم روی زمین به اندازه مورچه دیده می شوند. رو به فردی که در صندلی کنارش نشسته بود کرد و گفت :از این جا آدمهای روی زمین به اندازه مورچه ریز وکوچک دیده می شوند و با اشاره پایین را نشان داد.
فردی که کنار ایشان نشسته بود گفت:آنچه که شنیدی درست است ولی آنهایی که شما می بینید واقعا مورچه هستند چون ما هنوز از زمین بلند نشده ایم!
شاید باشد کسی که اوج بگیرد و در نظر مردمی که پرواز را نمی فهمند کوچکتر به نظر برسد ولی همیشه در دید مردم کوچکتر به نظر رسیدن دلیل بر پرواز و اوج نیست بلکه نشانگر اندازه و مقدار واقعی ماست.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( پنج شنبه 86/2/6 :: ساعت 4:52 عصر )
»» آشنایی با قطعات و مونتاژ کامپیوتر

برای آشنایی با قطعات مختلف کامپیوتر و چگونگی مونتاژ و دریافت فایل pdf

بر روی لینک زیر کلیک نمایید.http://filexoom.com/files/2007/4/17/69935/omideiran/assemble%28www.omideiran.net_www.irebooks.com%29.pdf



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( جمعه 86/1/31 :: ساعت 4:12 صبح )
»» آرزوها یا نیازها کدام یک؟

انسانهای موفق کسانی هستند که آنچه را که به آن نیاز دارند دنبال می کنند.

شاید بخواهیم خانه ای رویایی داشته باشیم ولی در واقع به خانه ای پر از عشق نیاز داریم.

هنگامی که دنبال چیزهایی می رویم که،، می خواهیم،، اغلب آنچه را که به آن،، نیاز داریم،، از دست می دهیم.

وقتی انسان بر نیاز حقیقی خود متمرکز می شود با ،،نه،، گفتن به هر چیز دیگری نتایج بهتری را بدست می آورد.

تو با ،،نه،، گفتن به آنچه که کمکی به دستیابی برای نیاز واقعی تو نمی کند و،، بله،، گفتن به آنچه که کمکت می کند روی موضوع متمرکز می شوی.

برای تصمیم گیری بهتر ابتدا از عمل به تصمیم غلط دست بر می دارم.

اگر دست از تصمیم غلطی برداری و تصمیم بی اثری را جایگزین آن کنی تصمیم غلط را با مورد بهتری جابه جا کرده ای.

برای اینکه بفهمم آیا چیزی را ،،فقط می خواهم،، از خود می پرسم الان می خواهم چه بکنم؟و برای اینکه بفهمم ،،چه چیزی را نیاز دارم که انجام بدهم،، از خود می پرسم می خواستم چه کاری را انجام بدهم؟

اگر فقط بنشینی و منتظر بمانی که گزینه ها به طرفت بیایند بندرت درباره آنها چیزی یاد خواهی گرفت.

احتمالا گزینه هایی را در اختیار دارم که از آنها آگاه نیستم.

هنگامی که اطلاعات ضروری را جمع آوری می کنم از گزینه های خود بیشتر آگاه می شوم.

گزینه ای را انتخاب می کنم که با نیاز واقعی من جورتر است.

برگرفته از کتاب بله یا خیر نوشته  اسپنسر جانسون
نویسنده کتاب چه کسی پنیر مرا برداشت؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 86/1/19 :: ساعت 5:54 عصر )
»» هدیه چند تصویر زیبا برای دوستان

یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
عید فرخنده لقا برتو مبارک بادا
حافظت سوره یس و تبارک بادا
دوستانت همه را تاج لعمرک برسر
دشمنانت همه را تیغ بتارک بادا
سال نو و عید نوروز را به شما عزیزان تبریک عرض نموده و سالی سرشار از سرفرازی سلامت و توفیق روزافزون برایتان و برای کشور عزیزمان ایران آرزومندم.
هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز. 




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 86/1/1 :: ساعت 1:0 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شعر زیبای سیب حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخ زاد
هیچ کس به تو مانند نشد!
به نسیمی همه راه به هـــم می ریزد
نامه اعتراضی على مطهری به شورای نگهبان درباره رد صلاحیتش
گفتگوی انتقادی طنز با خدا
نامه علی مطهری به فرمانده سپاه پاسداران
نامه سرگشاده على مطهرى خطاب به رئیس مجلس خبرگان رهبرى
گل یاس علی
تکنولوژی جدید برای کاهش چشمگیر انتشار گاز دی اکسید کربن
راز شب بود پیکر زهرا...
جملات منتسب به امام که در صحیفه نیست
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 50
>> بازدید دیروز: 90
>> مجموع بازدیدها: 550836
» درباره من

روزی تو خواهی آمد
سیدموسی سیدمحرمی
این وبلاگ صرفا برای دیگران نوشته نمی شود بلکه هر آنچه خود علاقمند به یادداشت آن هستم به عنوان دفتر خاطرات و ذخیره اطلاعاتی که در دفتر یادداشت و خاطرات برایم مقدور نیست می باشد لذا در وهله اول برای خودم می نویسم و اگر برای کسی قابل استفاده بود که چه بهتر.مزیت وبلاگ بر دفتر عقاید و خاطرات و... این است که در سایه اظهار نظر منتقدین کم و کاست نوشته هایم معلوم می گردد در حد امکان در صدد اصلاحشان برآیم و ....

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی دکترعلی مطهری [34]
مقالات محمد مطهری فرزند شهید مطهری [381]
پژوهشهای قرآنی [129]
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت [198]
سایت مذهبی تبیان [215]
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی [202]
شبکه فن آوری اطلاعات ایران [155]
پایگاه اطلاع رسانی طب مکمل [249]
پایگاه اطلاع رسانی طعام اسرار [128]
استاد شهید مطهری کتابها سخنرانیها و دست نوشته ها با امکان دانلود [184]
وب سایت شخصی اکبر اعلمی [192]
تو را من چشم در راهم [255]
روزی تو خواهی آمد. [278]
[آرشیو(13)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مذهبی و ...[117] . نماز . همای . همرنگ جماعت . با یک گل بهار . دست کوتاه و خرما بر نخیل . ربنا - شجریان . سد معبر . صدای طبل . عزاداری . عیسی به دین خود موسی.. . کاخ نیاوران . کنسرت دوزخیان . گروه مستان . گفتگوی ویزه خبری میرحسین موسوی موج سبز رتبه فساد بسیجی واقعی مسک .
» آرشیو مطالب
آموزش کامپیوتر
مذهبی
جامعه و زندگی
مذهبی ( میلادها)
تبریز و آثار تاریخی آن
به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد شهریار
ماه مبارک رمضان
پزشکی و بهداشت و تغذیه
وبلاگهای دیگر نویسنده
طب قرآنی
لطیفه ها و جوکها
شهادت و وفات
سیاست و اداره جامعه
خاطرات
ورزشی
شهریور 1385
مهر 1385
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
آذر 88
دی 88
بهمن 88
فروردین 89
اردیبهشت 89
خرداد 89
مرداد 89
آذر 89
آبان 89
شهریور 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
شهریور 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
بهمن 91
خرداد 92
آبان 92
مرداد 92
بهمن 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
مهر 93
آذر 93
آبان 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
پاییزی ...
آخرین روز دنیا
.: شهر عشق :.
رنگارنگه
تیشه های اشک
شبستان
پاک دیده
عشق
جوک
گــــلستان: Golestan
allah is my lord
مذهب عشق
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
انا مجنون الحسین
رنگارنگ
مشاوره و مقالات روانشناسی
کجایید ای شهیدان خدایی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
وقایع
نیار یعنی آرزو
ESPERANCE55
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ mp3 اس ام اس
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
آواز یزدان
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
بازی بزرگان
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
کوثر
هیچ کس نمی داند من هستم
آسمان آبی
مزار شهدا
هوادارن پارسی بلاگ

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب
document.write('');